امیرعلی مهر آراامیرعلی مهر آرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات امیرعلی

تبریک روز مادر

مامانای عزیز سلام و خسته نباشید از طرف خودم و امیرعلی میلاد با سعادت فاطمه زهرا (س) که مصادف است با روز مادر به همه شما تبریک میگم و آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم کسانی که آرزوی مادر شدن دارند به آرزویشان برسند و سال دیگه به جمع ما بپیوندند. آمین.  خاله های عزیزم ، مامان مهربانم روزتون مبارک.( از طرف امیرعلی)                              ...
29 فروردين 1393

اولین برف امیرعلی

بعد از این همه روزای آلوده و کثیف شهر دیدن برف که همه جا رو سفید پوش کرده بود سرحالمون کرد و تصمیم گرفتیم امیرعلی رو ببریم بیرون تا اولین برف زندگیشو ببینه و عکس بگیره....     ...
18 فروردين 1393

سال تحویل 1393

صبح روز 29 اسفند، از اول صبح هی بدو، بدو، بدو تا بتونیم کارامونو تموم کنیمو به موقع حاضر شیم اولین عید امیرعلی بود و من میخواستم همه چی به موقع انجام بشه، چیدن سفره هفت سین، حمام رفتن و مرتب کردن خانه. چون اولین عید امیرعلی بود قرار بود خاله و دایی و مامان جون و آقاجون بیان خونه ما تا سال تحویل دور هم باشیم. با کمک بابایی میز هفت سین رو چیدیم و خونه رو مرتب کردیم و پسر خوشگلمو حموم بردیم و لباس های عیدمون رو تنمون کردیم ساعت هفت بود که مهمونا رسیدن و لحظه تحویل سال نووووووووووو!!!!!!!!!!!!!!هوراااااااااااااااااا تو تو بغل بابا بودی و همه دور هم نشسته بودیم دعا کردیم و تحویل سال نو و ماچ و بوسه و عیدی و به اتفاق برای صرف شام به رستوران ر...
7 فروردين 1393

اولین عید و هفت سین امیرعلی جووووووووووووووونم

بهار زندگیم، پسر عزیزم عیدت مبارک!!! یادش بخیر عید سال 92 از خدا خواستم که یه فرشته کوچولو به ما هدیه بده اما نمیدونستم که تو توی دلمی و خدا آرزوی منو براورده کرد، حالا پای سفره هفت سین 1393 تو در کنارمی. چه لذتی داره با تو بودن و در کنار تو بودن. عزیز دلم انقدر دوستت دارم که هیچ کلمه و واژه ایی قادر نیست کمکم کنه تا بهت بگم امیدوارم از نگاهم و حسم بدونی که عزیزترین کسم تو زندگی تویی، امیدوارم صد بهار به خوبی و خوشی پشت سر بگذاری و سلامت باشی، آمین!!!  خدایا حفظ کن آنچه را که به ما بخشیدی. اینم عکس اولین هفت سین امیرعلی جونم       ...
7 فروردين 1393

اولین چهارشنبه سوری امیرعلی جووووووووووووووونم

اولین چهارشنبه سوریت مبارک عزیز دلم. چهارشنبه سوری خونه مامان صبا دعوت بودیم خاله ها و دایی هم اونجا بودن به کمک بابا امید حمومت کردم لباسای نوت رو تنت کردم و راهی خونه مامانی شدیم. چه خبر بود!!!! بوی سبزی پلو با ماهی همه جا رو گرفته بود اون شب کلی عکس گرفتیم و به رسم چهارشنبه آخر سال داییتو موقع ورود به خونه انداختیمش بیرون و غافلگیرش کردیم تا سال بعد خونه بخت باشه ایشالااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اون شب کلی عیدی گرفتی مامان برات به رسم یادبود نگه داشته.                                                 &...
7 فروردين 1393

سه و چهار ماهگی امیرعلی

سلام پسر عزیزم این روزا خیلی شیطون شدی، صداهای جالبی از خودت درمیاری و با خنده های شیرینت قند تو دل همه آب میکنی، با ساعت و لوستر هم که حسابی حرف میزنیو گاهی بهشون میخندی گاهیم سرشون داد میزنی. وقتی تو رختخوابتی تقلا میکنی و دست و پا میزنی تا بغلت کنیم. عاشق ماشین سواری هم هستی همه جا رو کلی دید میزنی خیالت که راحت میشه میخوابی. عزیز دلم روزی هزار بار خدا رو شکر میکنیم بخاطر حضور نازنینت. قند و عسلم، گل پسرم از خوردن انگشتای کوچولو و نازت حسابی لذت میبری حتی موقع شیر خوردنتم سعی میکنی انگشتتم باهاش بخوری، حسابی آقو آقو میکنی و خیلی هم خوشرو و خوش خنده ایی با کسیم غریبی نمیکنی و بغل همه هم میری فدات شم پسر مهربونم.  ...
6 فروردين 1393

ولنتاین

 امروز بابای امیرعلی ما رو سوپرایز کرد و برای من و امیرعلی کادوی ولنتاین  گرفت.                                                                                        ...
25 بهمن 1392

خاطرات بارداری من در یک نگاه

سلام مامانای عزیز، نمیخوام خسته اتون کنم چون میدونم همه اتون مثل من یه فرشته کوچولو دارید و کلی کار خیلی خلاصه معجزه قشنگ زندگیمو واسه اتون تعریف میکنم.   دو سالی بود که من و همسری منتظر بودیم که خداوند ما را لایق پدر و مادر شدن بدونه و گلی از گلهای بهشتشو بهمون بده تا امانت داریش کنیم، از نظر پزشکی هر دو سالم بودیم و مشکلی نداشتیم و همین موضوع ما رو بیشتر کلافه کرده بود اما همیشه چشممون به دستهای مهربان خداوند بود و امیدوار بودیم.... ...
23 بهمن 1392

عکسای جوجو

    فرشته کوچولوی ما بیست و چهار آذر 1392 ساعت هشت صبح در بیمارستان پاسارگاد توسط رئیس بیمارستان آقای دکتر حسین آرمان بدنیا اومد.  راستییییییییی، از اینکه لباس پسرم صورتیه تعجب نکنید بابای امیرعلی پرسپولیسیه دو آتیش اس لباس آبی از بیمارستان تحویل نگرفت!!! تعصب دیگه....                                 ...
15 بهمن 1392